آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

.

الهی مامان فدات بشه... الان داری تام و جری نگاه میکنی و برای اولین بار با صدای بلند قهقهه میزنی و میخندی ....تازه هی میگی ااااا افتاد ...اااااترسید فکر کنم تازه فهمیدی جریان چیه منم از ذوقم زودی اومدم بنویسمش برات .... ایشالله همیشه بخندی عزیزم ... -------------- دیروز اریا ماشینش چرخش شکسته ..میره گوشی تلفنو میاره میده به من و میگه بابا ایو... ایو بابا ماشین شست(شکست)چسب چسب چسب امروز چراغش روشن نمیشه میگم باطری نداره باز میره گوشیو میاره : ایو بابا ...شیاخ باتی ندایه..باتی باتی باتی بابا مثل اینکه از این خورده فرمایشا بدش نمیاد چون میاد خونه و کلی قربون صدقت میره و میچلونت.... علیرضا خدا به داد ده سال دیگت برسه د...
13 آبان 1392

خدا حافظ شی شی مامان

بله عزیزم بالاخره پروژه ی ترک شیر هم تموم شد .... چند ماهی واقعا درگیرش شده بودیم فکر کنم سه یا چهار ماه...اذیتش بیشتر بود ولی از نظر روانی خیلی کم تر یا شایدم اصلا ضربه نخوردی.... این اخرا دیگه یادت میرفت که باید شی شی بخوری و فقط نیمه شب تو خواب میخوردی...که دیگه یه کم نمک زدم بهش که حالت بد میشد و میگفتی شی شی نه...بای بای شی شی...شی شی نمکیه یه چیز جالب ...دو سه روز پیش مش بودیم ...تو مهمونی یه نی نی داشت شی شی میخورد ...تو بدو بدو رفتیو گفتی :نهههههههه شی شی نخور نمکیه....همه مردن از خنده... امسال کادوی تولد هم از من و بابا جون یه موتور شارژی هدیه گرفتی....خیلی دوسش داری خدا رو شکر... روز تولدت هم خونه ی مامان جون و بابا جونت...
10 آبان 1392

تولد دو سالگی

سلام پسرم    تولدت م  با  رک    ...تولدت م   با   رک   عزیزم نفسم دردونه مامان از لحظه ای که فهمیدم وجودداری تا همین حالا ؛ تا وقتی زنده ام ؛ تا آخر دنیا قلبم برات می طپه و عاشقتم. پسرکم ؛ ممنونم به خاطر روزا و حس های زیبایی که با وجودت بهم هدیه کردی. تولدت مبارک آبانی من پسر پاییز طلایی من.. روز تولد تو یعنی روز دیدار و پیمان من با خدا اینکه بهترین مامان دنیا باشم برات... شاهکار زن بودن من . معجزه ی الهی 2 ساله ی من مطمین باش آنقدر رشد خواهی کرد که هزاران پرنده در آرزوی نشستن بر بالاترین شاخه ات به کلاس پرواز روند ابر پر بار پاییزی ...
9 آبان 1392
1